من و دیگر هیچ

وقتی ارزش ها عوض می شوند عوضی ها با ارزش می شوند

من و دیگر هیچ

وقتی ارزش ها عوض می شوند عوضی ها با ارزش می شوند

ترک خر

ترک خر

سالهاس که منم و یه دنیای کوچیک،یه چیزی مثل شخصیت که اینجاس،یه عزتی که سالهاس که دارمش،یه شرف که تموم نانم رو دادم تا نخام بفروشمش،یه اسم،یه فرهنگ که اصالتش به تمام وجود کورش کبیر ات می ارزه.من یه ترک ام.

همونی که اگه هم نژاد مزخرف بی شعور آریایی تو نتونه بفهمه چراغ قرمز یعنی چی،با افتخار صداش میزنی،همونی که تو ی با فرهنگ با تاریخ 7هزار ساله ات که گویا ذوالقرنین زمان رو هم داشتی،وقتی جلوی دو  کلمه حرف حسابم کم میاری  مدام جنسیتش رو متذکر میشی،مدام داد از خریتش میزنی.

نمی دونم،اینروزا خوب که فکر می کنم میبینم حق با توست،وقتی تو خواهر می فروشی و شرف تا ادعای جردن نشینی ات را به اثبات برسونی،من نونم رو فروختم تا شرف داشته باشم.خب مگه این خریت نیس؟

وقتی محرم تو خلاصه میشه به یه مادر و چندتا خواهر (اونم از نوع تنی اش) و مابقی رو با مکتب فروید به فیض میرسونی و من به گمانم تمام عالم ناموس آدمیست،خب باید هم خر صدام کنی.

قرآن ات رو آتیش کشیدن،اما باز وطنت رو می فروشی برا یه گرین کارت،باید هم به منی بخندی که قسم حضرت عباس ام وجودم رو هم میبره.

28 تومن میندازن جلو ات و میگن بدو تا 9 شب بیشتر شه یه سگ دیگه میبره،و تو هم با فرهنگ 7 هزار ساله ی آریایی همه چیزت رو میدی به یه قطعه کارت پلاستیکی که میگن یارانه توشه.

راس میگی داداش من خرم.

آره من ترک خر هستم.

چیزهایی برای سپاس

خانه ای دارم هر چند گچو گلی وآبخورده ولی همیشه پایدار.

حیاطی دارم کوچک ولی دلباز تر از یک باغ.

درختی دارم که اگر شاخه اش را بشکنم باز هم میوه ام میدهد.

شبی دارم که ستاره هایش همیشه چشمک میزنند.

تیر برقی دارم چوبی که هنوز بوی روغن سیاه و بچگی هایم را میدهد.

کوچه ای دارم خاکی ولی پر از سنگ های هفت سنگ کودکی.

موبایلی دارم ساده ولی سرگرمی دارد به نام "مار بازی".

تابستان ها استخر و باشگاه نمیروم ولی ظهرها به "انار دزدی" مشغولم(فقط چند تا دونه)

چشم هایی دارم با اعتماد همچون دوستانم.

و خدایی دارم که در همین نزدیکی ست.

پ.ن.پستی بود متفاوت با همه ی پست هایم برای اینکه ناشکر نباشم.

پ.ن2.بدون شک همه ی شما یکی از این ها رو دارید.


حال همه ی ما خوب است

به سرعت گیر وسط اتوبان.

به مزخرف بودن کلید اسرار

به طولانی بودن صف یارانه

به س.ک.س.ی بودن شبکه فارسی one.

به ابروی نازک راننده تاکسی.

به شال 30 سانتی ستایش.

به شعار پرست بودن "یاس".

به مرام معتاد کنار خیابون.

به پارتی کلفت دختر همسایه.

به اسباب بازی های چینی.

به قطره های عرق یک کارگر.

به چشم های آبی زهرا.

به خیار و ماست شب عید.

به تسبیح 101 دونه ای مادر بزرگ.

به رژلب لب قرمز علیرضا حقیقی.

به تیکه انداختن گوگوش.

به آگهی استخدام روی دیوار.

به خدا.

 حال همه ی ما خوب است.


منو ببخش

خدایا منو ببخش که تو یه کشوری زندگی میکنم که 

ورزشش به خاطر اسباب بازی حاضره شرفش رو بفروشه.

خدایا منو ببخش که روزانه صد تا مرد رو می بینم که ابروهاشونو نازک کردن.

خدایا منو ببخش من نمیخوام ببینم که کنار خیابون فحشا می کنن.

خدایا منو ببخش که تو تلوزیونمون همجنس بازی رو تبلیغ میکنن.

خدایا منو ببخش وقتی تو مسجد همه میرن سجده شرت play boy میبینم.

خدایا منو ببخش که گاهی شک می کنم آیا حضرت محمد(ص) بیشتر به من خدمت

کرده یا ادیسون.

خدایا منو ببخش


ساسی مانکن

ساسی مانکن،عشق قشنگ دخترانه ی  روزگار ما.
ساسی مانکن،منجی عقده ها،معصوم پاک نازک ساق.
ساسی مانکن،خفت خوان نکبتی سفره ها.
ساسی مانکن،فرهنگ نمای،ذات گشا.
ساسی مانکن،لذت همخوابی با هرچه بی غیرتی ست.
ساسی مانکن،یعنی منی که پورن استار خوانم
ساسی مانکن،دردی که با هیچ دیواری نمی توانی بکوبیش.
ساسی مانکن،فرهنگی که شاید سالهاست خوابش برده میان آلت محترم تناسلی آریایی.
 امان،شاید آمده تا یادمان دهد اول آبجی صدا کنیم بعد از بکارت قصه ها گوییم
شاید آمده جک گوی صف های بلند انتظار یارانه ایمان باشد
جلوی عابر بانک محترم،عابر بانکی که این روزها همه پارچه های سبزشان را به آن می بندند.
و خوش به حال سوسن خانوم.تفسیر همه ی دردهای جنوب شهری ست،با آن ابروهای کمانش.

پ.ن.به قول یکی از دوستان با پوزش،به دلیل استفاده از بعضی کلمات نا مناسب.