منم مسلم.همونی که هیچوقت هیچ جنس ضعیف مونثی نتونسته کوچکترین تاثیری رو ش بذاره.
منم مسلم،منی که میتونم با حرفام تو رو برگردونم اینجا تا باز بنویسی.تا بگی که نمیری.
منم مسلم،منی که فقط یه حس دارم و یه عشق.اونم مادر.
کسی که هیچ نمیداند از عشق.
منم مسلم،کسی که خوب میداند هوس های بچه دبیرستانی یعنی چه.
منم مسلم،یه مرد.که هیچوقت به هیچ روسپی ای خیانت نکرده چه رسد به بقیه.
منم مسلم،حرمت دار همه ی نگاههایی که هر روز میبیننم و هر روز باید توضیح دهم و بفهمانم.
اینقدر دم از نافهمی بقه نزن.
بفهمانم این را که،نیستم من آن هرزه چشم تیز تهرانی.
منم مسلم و تو به گمانم یکی از همان دختر دبیرستانی ها.
من مرد م.فقط برای نان التماس میکنم و بس.
نمی دانم اما قدر نگاههایی که ملتمس عشق اند(خودت را عشق فرض نکن) را بدان.
برو.اینجاها جای بی ثیات ها نیست.
برو پی همان وبلاگ هایی که هر کدامشان 6 ماه بیشتر عمر نمی کنند و هر روزشان چهچه و به به هر متنی است که میخوانند و به گمانم کمتر هم میفهمند.
پ.ن:متنی سانسوری در جوابیه یه مثلا فهیم.
پ.ن2:اینجا آنی ام که خود خواهم،نه آنکه تو فهمی.
چقدر زود عادت می کنیم به نبودن کسی که
خیلی دوستش داریم.کسی که یه روز می گفتیم اگه
اون نباشه ما هم نیستیم.او می رود و ما همچنان زنده ایم.
زود عادت می کنیم به نماز خواندن،در صف اول ایستادن.
می دانیم عادت ما برای پول است نه خدا.
آری به نماز برای اثبات حاجی بودنمان نیاز داریم.
نماز فرصت خوبی است برای اندیشیدن به اینکه شب چه بخوریم.
کاش به خدا عادت داشتیم نه به اسم او
دیگر عادت کرده ایم که اول آسفالت کنیم و بعد برای لوله کشی خرابش کنیم.
به اینکه اول بسازیم و بعد به مشکلش پی ببریم.
به اینکه حرف بزنیم و بعد فکر کنیم.
عادت کرده ایم به جمله ی ((یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد،طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم)).
بیایید عادت کنیم که دیگر عادت نکنیم
و یادمان باشد که خدا پنجره باز اتاقمان است.