من و دیگر هیچ

وقتی ارزش ها عوض می شوند عوضی ها با ارزش می شوند

من و دیگر هیچ

وقتی ارزش ها عوض می شوند عوضی ها با ارزش می شوند

روباه

روباهی که از 20 شکارچی سوار بر اسبان تیز پا و همراه با سگان هوشیار
می گریخت،با خود گفت :"بی گمان مرا خواهند کشت".
اما چه تهی مغز و نادانند این آدمیان،در پندارم نمی گنجد
که 20 روباه چنان بی خرد باشد که بر 20دراز گوش نشسته
و از 20 گرگ یاری گیرد که تنها یک انسان را بدرند.!


از گفته های جبران خلیل جبران

بستگان خدا

پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه  سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.
در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.
خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.
- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک  با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما فرشته هستید؟

-نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!

- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید!



                                                                                        منبع:http://www.youareasuperstar.ir

چشم ها

تا حالا شده دقت کنید که چشم ها چقدر هم دیگه رو دوست دارن.
با هم دیگه باز میشن،با هم دیگه بسته میشن.
وقت گریه هر دوتاشون گریه میکنن و وقت خنده با هم میخندند.
وقت خواب با هم می خوابن،صبح  هم با هم دیگه بیدار میشن.
وقتی فکر میکنیم،وقتی صحبت میکنیم،وقتی ناراحتیم شبیه هم دیگه میشن.
ولی یه ایراد بزرگ دارن،اگه این دو دوست که تو تموم زندگی با هم بودن و
تو شادی و غم ها هم دیگه رو رها نکردند یه دختر رو ببینند،اون وقته که
یکی از اونا بسته میشه بدون اینکه دوستش مثل اون عمل کنه.
نتیجه اخلاقی:یک دختر قوی ترین روابط دوستانه رو از بین میبره.